Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تابناک»
2024-04-30@15:22:27 GMT

قتل هولناک یک جوان به خاطر کل کل در فضای مجازی

تاریخ انتشار: ۲۹ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۱۴۶۳۶۴

به گزارش نابناک، رسیدگی به این پرونده از فروردین ماه سال گذشته به دنبال وقوع درگیری دسته جمعی در حاشیه اتوبان باقری آغاز شد. در این درگیری که مرد جوانی به نام حمید از ناحیه گردن چاقو خورده و به شدت زخمی شده بود به بیمارستان منتقل شد، اما ساعتی بعد به خاطر شدت خونریزی جان سپرد.

با مرگ مرد جوان ماموران به تحقیق پرداختند و دریافتند حمید از مدتی قبل با یکی از دوستانش به نام احسان درگیر بوده و بار‌ها در فضای مجازی با هم کل کل کرده بودند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ردیابی متهمان

با افشای این ماجرا احسان ۲۸ ساله ردیابی بازداشت شد و به درگیری خونین با حمید اعتراف کرد، اما مدعی شد ضربه‌ای به قربانی نزده و ۲ نفر از دوستانش به نام‌های ماهان و پدرام که همراه وی بوده‌اند حمید را کشته‌اند.

با اطلاعاتی که این مرد به ماموران داده بود ۲ دوستش ردیابی و بازداشت شدند و به درگیری خونین اعتراف کردند.

بررسی فیلم‌های دوربین مداربسته نشان می‌داد در درگیری خونین ماهان و پدرام چاقو در دست داشته و ضربه‌های کشنده را به قربانی زده اند.

به این ترتیب برای ماهان و پدرام به اتهام مشارکت در قتل و برای احسان به اتهام معاونت در جنایت کیفرخواست صادر و پرونده‌شان به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و آن‌ها از خود دفاع کردند.

در ابتدا پدر و مادر حمید درخواست قصاص را مطرح کردند.

 

سپس احسان به اتهام معاونت در قتل روبه روی قضات ایستاد و گفت: من مید را از قبل می‌شناختم و با او اختلاف داشتم. ما قبلاً چند بار در فضای مجازی با هم کل کل کرده بودیم. آخرین بار من به همراه ماهان و پدرام مشروب خورده و مست بودیم. سپس به جگرکی رفتیم و غذا خوردیم. در راه بازگشت یکباره حمید را دیدم که مقابل یک کافی شاپ ایستاده بود. من از دوستانم خواستم تا او را گوشمالی دهیم. اما باور کنید اصلاً راضی به مرگش نبودم و از دوستانم نخواسته بودم او را بکشند.

وی ادامه داد: ما پلاک ماشین را کج کردیم تا پلاک خودرو قابل شناسایی نباشد. سپس مقابل در کافی شاپ توقف کردیم به سمت حمید حمله ور شدیم. من فقط می‌خواستم او را ادب کنم. اما نمی‌دانستم دوستانم چاقو دارند و او را می‌زنند. من از دوستانم نخواسته بودم او را بکشند. به همین خاطر اتهام معاونت در قتل را قبول ندارم.

وقتی ماهان در جایگاه ویژه ایستاد گفت:احسان دوست صمیمی ام بود و وقتی با حمید روبرو شد گفت می‌خواهد او را گوشمالی دهد. به همین خاطر ما هم به سمتش حمله ور شدیم. من چاقو کشیدم و چند ضربه به او زدم. اما باور کنید ضربه‌ها کاری نبود و هرگز فکر نمی‌کردم موجب مرگ او شود.

پدرام نیز گفت: من به خاطر دوست صمیمی‌ام به قربانی حمله کردم. ولی چون مست بودم چیز زیادی از ماجرا به خاطر ندارم و نمی‌دانم چند ضربه به او زدم. من با حمید اختلافی نداشتم و نمی‌خواستم او را بکشم.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.

منبع: تابناک

کلیدواژه: حمله به کنسولگری ایران در سوریه جهش تولید با مشارکت مردم اسرائیل حمله ایران به اسرائیل متهمان فضای مجازی دوربین مداربسته حمله به کنسولگری ایران در سوریه جهش تولید با مشارکت مردم اسرائیل حمله ایران به اسرائیل

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۱۴۶۳۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

طلاق به‌خاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر

زن جوان وقتی یک روسری قرمز رنگ و عروسک دخترانه در خودروی همسرش پیدا کرد برای طلاق به دادگاه خانواده رفت.

به گزارش مشرق، مقابل یکی از شعبه‌های دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بی‌قراری قدم می‌زد چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی‌ام را به تو می‌گفتم هرچند گذشته‌ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.

در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده‌ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.

به محض ورود به شعبه زن جوان بی‌مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می‌خواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.

قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید این‌طور من متوجه نمی‌شوم ماجرای زندگی شما چیست آهسته‌تر برایم از اول تعریف کن!

ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین می‌گفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاری‌ام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی می‌کند و اینجا تنها زندگی می‌کند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانه‌ای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه می‌شدم.

بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.

چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می‌خواهم.

قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف‌های همسرت را تأیید می‌کنی تو واقعاً زن داشتی؟

آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا این‌طوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی می‌کند من در هفته یک روز او را می‌بینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که این‌طوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. می‌خواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و می‌خواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران می‌کنم.

آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.

ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمی‌توانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.

قاضی که حرف‌های این زوج جوان را شنید، گفت می‌دانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی

دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل می‌کند. در این پرونده می‌بینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه می‌داد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق می‌کرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمی‌شد اما با ساده‌انگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.

با این حال زوج‌های جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پل‌های پشت سر را خراب می‌کند.

منبع: روزنامه ایران

دیگر خبرها

  • ببینید/شادی جالب یک جفت لک‌لک‌ بعد از اولین تخم‌گذاری
  • (ویدیو) احضار برخی چهره‌های فضای مجازی
  • حمید مطهری در تدارک ضربه زدن به نکونام و استقلال
  • ترانه کودکان که ترند شد: ببعی چقدر باهوشی!
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • عاملان قتل خیابانی در یک قدمی میز محاکمه
  • طلاق به‌خاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
  • رابطه عاشقانه به خون کشیده شد / قتل هولناک زن جوان با ضربات چاقو
  • انفصال از خدمت شهردار گلستان صحت ندارد
  • قتل مادر با ضربه‌های هولناک دمبل توسط پسرش در پاسداران